سفارش تبلیغ
صبا ویژن


:: پایگاه‌های منتخب ::

:: لینکستان::




امروز بنده هم مانند خیلی از مردم از رادیو جریان استیضاح وزیر کشور را پیگیری می‏کردم. تقریبا صحبت‏های همه بخصوص کردان را شنیدم.

آنچه که به نظرم رسید این بود که تنها عده‏ای بسیار اندک دغدغه‏شان عدم صداقت علی کردان بوده است و بقیه به نوعی دنبال تلافی بودند. البته کردان نیز با دروغ گویی خود بهانه به دست آنان داد تا تیرهای زهرآگین خود را روانه بدنه دولت خدمتگزار کنند. دولتی که آمده است تا شعارهای اوایل انقلاب را زنده کند. همان شعارهایی که پدران و مادران ما بخاطرشان انقلابی اسلامی را پدید آوردند.

در نهایت اینکه توانستند تیرهای خود را به خوبی به بدنه دولت بزنند هرچند کار سختی هم نبود.ولی آقای احمدی‏نژاد مقصر اصلی شما هستید.شمایی که بی هیچ حمایتی از طرف گروه‏ها و احزاب و جناح‏ها رأی آوردید. شمایی که به آنهایی که سهم خواهی کردند از دولت "نه" گفتید.

آقای احمدی‏نژاد آیا فکر کرده اید اگر شما هم مانند دولت‏های قبلی باج می‏دادید چه اتفاقی می‏افتاد؟ آن وقت بود که دیگر این آقایان رفتار شما را زیر ذره‏بین نمی‏گذاشتند و وزیرتان نیز توسط اقلیت و اکثریت استیضاح نمی‏شد. فقط کافی بود گوشه چشمی به آنها نشان دهید تا دیگر کسی برایتان انواع جک‏ها و اس‏ام‏اس‏ها را نسازد. فقط کافی بود چند وزارتخانه خرج کنید تا شما هم همه جا چهره‏ای متمدن معرفی شوید. فقط کافی بود مردم را به احزاب و گروه‏ها بفروشید! تا دیگر کسی کاری به کارتان نداشته باشد. ولی الحمدالله ایمان شما محکم‏تر از از این حرف‏ها بود.

در جلسه امروز مسائلی از طریق تریبون مجلس مطرح شد که آقایانی که خود را دلسوز انقلاب معرفی می‏کنند می‏توانستند در فضایی به دور از فضای امروز مطرح کنند و مسئله را طور دیگری تمام کنند ولی به قول دکتر احمدی‏نژاد نمایندگان هدفشان چیز دیگری بود و از حرف خود پشیمان شده بودند. وگرنه چگونه ممکن است روز اول بدون بررسی همه جوانب به وزیری رای اعتماد بدهند.آقای مطهری یادتان هست کجا گفتید پدرت را در می آورم؟ امروز همان روز بود درست است؟ امروز روز تسویه حساب بود و شما الحق خوش درخشیدید. آقای نوباوه پاسخگو باشید چگونه امروز دسترسی به اسناد پیدا کردید ولی در رای گیری اول رای اعتماد دادید؟ آقای نوباوه! ای کاش زمانیکه صحبت می‏کردی نگاهی هم به قیافه کواکبیان و دیگر اقلیتی‏ها می‏انداختی تا ببینی چگونه خوشحالی می‏کنند. تا ببینی چگونه باورشان نمی‏شد که چنین روزی را ببینند که در اصولگراها انشعاب‏های فراوان ایجاد شود.

البته از طرفی هم خوشحالم که برخی نمایندگان سخنرانی مقام معظم رهبری در این خصوص را به جان خریدند و دیگر صحبتی نکردند. همان‏هایی که اول از همه فریاد کشیدند و پیگیری این مسئله را در دستور کار خود قرار دادند. درست در همان روزی که برخی آقایان در مجلس خواب بودند و امروز بیدار شدند.

البته آقای کردان شما هم با عدم صداقت خود ضربه‏ای بزرگ به دولت و اصولگرایی زدید و ای کاش اینقدر از خدا و پیغمبر مایه نمی‏گذاشتید و ماجرا با تهدید سرلشکر فیروزآبادی کش نمی دادید. ولی هرچه بود تمام شد و علی کردان در شرایطی که هیچکدام از نمایندگان مجلس او را به رسم ادب همراهی نکردند رفت. تا ببینیم مجلس محترم! دیگر چه خوابی برای دولت خواهد دید.

اما در کلام آخر آقای احمدی‏نژاد به شما افتخار میکنم. به شما که حاضر هستید از همه چیز برای زنده نگه داشتن آرمان‏های بزرگ انقلاب اسلامی بگذرید.

 




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]


پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند اما حقیقت آن ست که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.
امشب با چند نفر از دوستان به گلستان شهدا رفتیم. نمی دونم گلستان شهدای اصفهان را دیدید یا نه. آخر گلستان قبور مطهر شهید خرازی، شهید کاظمی و شهید حبیب اللهی کنار همدیگر است.  سه فرماندهی که سال های دفاع مقدس هم کنار هم بودند. و با پیوستن شهید کاظمی به آنها دوباره کنار هم جمع شده اند و قطعه ای از بهشت را درست کرده اند.

 

   شهیدان خرازی، کاظمی و حبیب اللهی

 

رفتیم به سمت این قبور. وقتی رسیدیم یکی از همراهان که از رزمنده های سال های دفاع مقدس بود گفت زمان جنگ به شهید حبیب اللهی گفتم حج رضا به نظر شما چطوری میشه امام زمان را دید و خدمتشون تشرف پیدا کرد. حج رضا هم به ما گفت برید واجبات را انجام بدید و از محرمات هم دوری کنید کفایت می کنه.
هر چی فکر کردم دیدم تا حالا اینجوری نبودم. نه اینکه نخواهم اما به هر دلیلی نشده. حداقل نشده همه جا از محرمات دوری کرده باشم.
نمی دونم تا حالا چقدر دل امام زمان را به درد آوردم با حرکاتم اما امیدوارم از همین امشب یک دوره آموزشی برای خودم بگذارم. انشاالله که سربلند بیرون بیام. دعا کنید.

پی نوشت:
شهید حبیب اللهی فرمانده سپاه دوم (صاحب الزمان) در زمان سال های دفاع مقدس بودند.




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]


اخوان‌الرضوان با حمله به دفتر شرکت صهیونیستی نستله در تهران اعلان موجودیت کرد، و اندکی بعد با موفقیت صفحه‌ی وب این شرکت را پایین آورد. این اتفاقات نهایت یک رشته‌ی چند ساله از اعتراضات و پی‌گیری‌های مسالمت‌آمیز دانشجویی نسبت به حضور رسمی این شرکت صهیونیستی در ایران و سهل‌انگاری مدیران مسئول نسبت به این امر در عین منویات رهبر انقلاب و مستندات صریح قانونی بود.

آن چه اخوان‌الرضوان را شایسته‌ی تأمل می‌دارد، یا می‌توان آن را در مقایسه‌ی با تشکیلات اخوان‌المسلمین نهاد، آن است که هر دو آن‌ها، به مراتب، از منطقی واحد پیروی می‌کنند؛ این گروه‌ها برآیند جریان‌های اجتماعی اصیل و ژرفی هستند که بر ممشای اسلام‌باور خود هر گونه عدول از آرمان‌های اسلامی را برنمی‌تابند و در ناامیدی از رویه‌های معمول، از به کار بستن رفتارهای خشن ابایی ندارند

اخوان‌الرضوان متعلق به نسلی است که بسیاری‌شان نه تنها روزهای آغازین انقلاب، که حتا حضرت روح‌الله، قدس الله سره الشریف،‌ را به چشم ندیده‌اند؛ اما باور به انقلاب اسلامی و رهنمود امام امت در نگاه داشتن "بغض انقلابی" در سینه‌ها را از او الهام گرفته‌اند و با هم‌آن تعصب و پای‌مردی بر آرمان‌های جهانی انقلاب مانده‌‌اند و از به کار بستن شیوه‌های انقلابی ابایی ندارند

این به آن معنا است که جریان انقلاب‌ناباور و یأس‌پراکن در فرونشاندن موج اندیشه‌ی انقلاب اسلامی و تحریف آن توفیق چندانی نداشته است و جریان انقلاب توانسته است تا بنیادی‌ترین باورها و رویه‌های خود را در نسل تابعین خود نهادینه کند و این نسل تابعی مأیوس نیست

دریافت دیگر از این ابراز یله‌ی خشم انقلابی این می‌تواند باشد که حزب‌الله چون همیشه در حال آزمودن اجتهادات خویش در استمرار انقلاب اسلامی است.
این اجتهاد از آن است که حزب‌الله انقلاب اسلامی را باور دارد و نه آن را به سرانجام رسیده می‌داند و نه به انتها رسیده؛ این گونه با تعریف انقلاب اسلامی به مثابه‌ی جریان مستمر برانداختن رویه‌های غیراسلامی مستقر و بنای منطق و معماری توحیدی آرمانی، نتیجه آن خواهد بود که اجتهاد و نقد رویه‌های موجود و رسیدن به رویه‌های تازه، ذاتی انقلاب است.

صدر اجتهاد انقلابی، امام امت است که در هرمی معرفتی بر بستری از آگاهی و تحلیل و اطاعت این براندازی‌ها و برساختن‌ها را تا آحاد حزب‌الله سریان می‌دهد و حرکت انقلاب اسلامی را استمرار می‌‌بخشد. با این همه این اجتهاد در مراتب پایینی خویش گاه با اجمال و ابهام همراه می‌شود و این همان چیزی است که از آن گاه به تدبیر انقلابی تعبیر می‌شود و گاه به استناد به بند میم وصیت‌نامه‌ی حضرت‌ روح‌الله، قدس الله سره الشریف، و مواقعی به تفسیر و تأویل منویات و بیانات رهبری،‌ و زمان‌هایی به بصیرت و زمان‌شناسی و گاه به احساس تکلیف شخصی.

منشاء اتخاذ این رویه آن است که حزب‌الله سنگینی بار استمرار انقلاب را هم‌واره بر دوش خود می‌بیند و در عین حال منطق مستقر و رویه‌های معمول گاهی کشش انقلابی لازم را ندارند، یا گاه حتا به نحوی انقلاب‌ناباور و ضدمنطقی توسط دیگرانی صورت‌بندی شده‌اند، و در نهایت با روح و عمق منویات و اجتهاد رهبر و کلان انقلاب اسلامی و آرمان‌های آن هم‌خوانی ندارند، و ناگزیر باید به اجتهاد از آن‌‌ها عبور کرد.

این البته واضح است که کلیت این مراتب اجتهاد را نمی‌توان نفی کرد؛ تأکیدات صریح امام امت بر لزوم بصیرت و تحلیل نیروهای حزب‌الله و حمایت از رفتارهای اجتهادی ایشان چون فتح لانه‌ی جاسوسی، یا تأیید برخورد با واداده‌گی و مماشات هسته‌ای دولت رفرم، و در رأس همه‌ی این‌ها سپردن سال‌های خطیر جنگ به اجتهاد جوان‌های انقلابی همه نشان از این دارد که این مراتب مشروع اجتهاد مایه‌ی حیات و حرکت هم‌واره‌ی انقلاب اسلامی بوده است. با این همه، این اجتهاد هم‌چون هر امر انسانی دیگر خالی از خطا نبوده است و مثلاً باز این خود رهبر بود که دانش‌جویان حزب‌اللهی را از برخورد اجتهادی با تجمعات و سخنرانی‌های مخالف بر حذر می‌داشت.

با این تفسیر در عین ذاتی دانستن امر اجتهاد در نسبت با انقلاب اسلامی، این سئوال مطرح است که هر یک از مراتب هرم حزب‌الله مجاز به چه مرتبه‌‌ای از اجتهاد هستند و ملاک حجیت هر یک از این اجتهادات و استناد آن به اجتهاد و رأی رهبر انقلاب چیست؛ نیز مرز میان اجتهاد صائب و خطا کجا است و چه کسی داور این میدان است؟

پاسخ به این سئوالات نه منحصر به کسانی است که رویه‌های خشونت‌بار و فراقانونی را می‌آزمایند که تمام آحاد حزب‌الله که بنا به اجتهاد خود از آراء ره‌بر و آرمان‌های انقلاب به فعالیت‌های عقیدتی،‌ علمی و عمرانی مشغول هستند نیز باید برای این پرسش‌ها پاسخی در‌خور داشته باشند.

حال زمانی که تعدادی دانش‌جو با اطلاعاتی دینی در حد احکام فردی، و بی‌‌اتصال مستمر و معنادار با روحانیت و با استناد به ترجمه‌ی فارسی پاره‌ای احادیث مجهول‌الحال یا بریده‌هایی از بیانات رهبری می‌خواهند دست به اجتهاداتی بزنند که گاه در رتبه‌ی اجتهاد و افتای شرعی است، چه قضاوتی می‌توان داشت؟

شرکت‌های اینتل،‌ نوکیا و پپسی همه کم‌ و بیش به اندازه‌ی شرکت نستله صهیونیستی هستند. با این همه در شرایط فعلی احتمالاً چاره‌ای از استفاده از محصولات اینتل نداریم، چه مثلاً شرکت دیگر تولیدکننده‌ی تراشه‌های پردازنده‌ی رایانه - ای‌ام‌دی - نیز صهیونیستی است. چشم پوشیدن از محصولات نوکیا شدنی اما همراه با دردسر است. محصولات پپسی اما از اضافات زنده‌گی ما است و کنار نهادن آن جز صاحبان این صنایع ضرری را متوجه کسی نمی‌کند. حال باید پرسید که ما بر مبنای کدام روش‌شناسی و کدام اجتهاد و با کدام استناد، به این نتیجه رسیده‌ایم که باید دفتر شرکت نستله را آتش بزنیم که از لحاظ میزان الزام ما به آن جایی میان نوکیا و پپسی است؛ این به آن معنا است که به راستی چرا ما به دفتر پپسی حمله نکردیم و چرا به دفتر نوکیا حمله نمی‌کنیم؟

از سوی دیگر حتا در دوران پیش از استقرار حکومت اسلامی هم رویه‌های خشونت‌بار هم‌واره با استفتاء و اجازه‌ی علمای دین و مجتهدان انجام می‌شده است و حال می‌توان پرسید مرجع و روحانی فعلی اخوان‌الرضوان شیعی کیست؟

با این همه باید پذیرفت زمانی که رسانه‌ی ملی حزب‌اللهی‌ها را عده‌ای مزاحم تلقی می‌کند و حتا برنامه‌سازی برای متدینین جامعه را به دست خرافه‌ساز‌ها و بی‌نمازها سپرده باشد، و با جریان‌های منتقد به بی‌اعتنایی و حذف برخورد می‌کند، یا نیروی مقاومت به عنوان عمده‌ترین چارچوب سازمان‌دهی نیروهای بسیجی، همت حزب‌الله را به قطره انداختن و نهال کاشتن و جمع‌آوری زباله از ارتفاعات مصروف داشته باشد، واضح است که جریان سیال حزب‌الله، متکی بر اجتهاد خویش و در جایی دیگر با منطقی به ظاهر نامعمول به حرکت خود در تحقق منویات ره‌بر و آرمان‌های انقلاب ادامه دهد.

نیز آن هنگام که برخورد با متهمان و مفسدان اقتصادی در لفافه‌ای از اما و اگر در جریان باشد، یا دستگاه امنیتی و قضایی با دلایلی واهی به ساده‌گی روحانیت عدالت‌خواه را به حبس بسپارد، و هم‌آن شبکه‌ی مفسد سیاسی و اقتصادی آرمان‌های انقلاب را با تساهل با شرکت‌های صهیونیستی سودا کرده باشد، طبیعی است حزب‌الله در این نامعادله‌ی تهی از منطق روش‌هایی را بیازماید که بی‌وساطت منطق قضات و سیاست‌مدارها و دست‌گاه امنیتی، رأساً به تصفیه‌ی حساب با صهیونیست‌ها بپردازد.

برداشت آخر از این اتفاقات، اهتمام به خشم و تلاش در بازسازی رویه‌های خشونت در میان حزب‌الله در تکمیل امکانات عمل جریان مذهبی، در عین اصالت دادن به گفت‌مان معرفتی و علمی حاکم بر نسل حاضر حزب‌الله است.

اتفاقاتی چون زلزله‌ی بم یا غائله‌ی دراویش گنابادی یا جریان ریگی‌ها و خیلی پیش از این‌ها، غائله‌ی کوی دانشگاه تهران، به ما نشان داد که در سال‌های پس از جنگ در عملیات سخت دچار ضعف شده‌ایم و در صحنه‌ی عمل ،عملاً، فاقد برنامه، سازمان‌دهی، مهارت و پشت‌بانی لازم هستیم.

در حالی که جریان حزب‌الله بعد از واقعه‌ی 14 اسفند 1359 تقریباً دیگر هیچ گاه صحنه‌ی درگیری‌های خیابانی را به صورت مطلق به حریف واگزار نکرد و مغلوب ایشان نشد، این که تجمعات اخیر ما در برابر سفارت‌های خارجی طی تاکتیک‌های ابتدائی ضدتجمع ناجا  شکسته می‌شود و حتا کار به جایی می‌کشد که فرمانده‌ی هتاک میدان به ضرب خواهران محجبه‌ می‌پردازد و ما تماشاچی هستیم، یا این که بسیج دانشجویی دانش‌گاه شهید شریف واقفی توانایی مقابله با اعتشاش و اهانت گروهک منحله‌ی دفتر تحکیم در مراسم تدفین شهدای گم‌نام را ندارد، از این است که در سال‌های پس از جنگ و روزهای حاکمیت دولت رفرم به موازات آزموده‌گی در برخوردهای نرم با منازعات، توانایی‌های سخت خویش را به مقادیری از دست داده‌ایم و گاه حتا در به کار بستن این روش‌ها دچار تردید و دودلی هستیم.

بسیاری از نیروهای حزب‌الله قواعد درگیری خیابانی را نمی‌دانند؛ نه می‌توانند با کمین خوردن خود مقابله کنند و نه می‌توانند برای حریف کمین پهن کنند؛ از نبرد چریکی و زنده‌گی در شرایط سخت تنها در خاطرات خوانده‌اند؛ از انفجارات، نقشه‌خوانی و جنگ شهر سر در نمی‌آورند. توانایی رهبری یک دسته‌ی عملیاتی را ندارند،‌ و پیچیده‌ترین عملیاتی که انجام داده‌اند اردوکشی سفر زیارتی راهیان نور بوده است. نسل فعلی ما کم و بیش از تذکر لسانی به قانون‌شکنان دچار خجالت است و در برخورد با خانمی که در خودرو روسری از سر انداخته به جای آن که بتواند فریاد بزند، آرزو می‌کند در چهارراه بعدی پلیس ارشاد در انتظار باشد.

البته از سویی دیگر این اهتمام به خشونت می‌تواند بازگشت بی‌مبنا به راه‌حل‌های سرراست و سطحی باشد؛ استمراری از دل‌زده‌گی از فعالیت‌های نظری و یا بی‌اعتقادی به کار بلند یا عادت به عمل‌گرایی بسیط و صریح. این گونه مثلاً می‌توان این سئوال را مطرح کرد که فرای اعتراضات دانشجویی و پیش از آتش زدن دفتر آن شرکت صهیونیستی، این گروه و دیگران درگیر با آن جریان آیا از هیچ راهکار کلان، پیچیده و بلند تبلیغی،‌ حقوقی، سیاسی و حتا اقتصادی در ناکار کردن حریف استفاده کرده‌اند؟ یا این که پس از عبور از یک سری عملیات مدنی کوتاه‌مدت و احساس بی‌فایده بودن آن‌ها، گزینه‌ی نهایی خشونت را انتخاب کرده‌اند؟

با همه‌ی این‌ها، با پذیرش خشونت مشروع به عنوان یکی از مؤلفه‌های عمل حزب‌الله، برگزاری پرطرف‌دار دورها‌ی عملیات ویژه و استشهادی، ظهور هکرهای سبز (اسلامی)، باور به نیاز ورود نیروی ضدچریک مردمی در بلوچستان و اعلان موجودیت عناوینی چون سپاه سلمان یا اخوان‌الرضوان همه به این معنا است که ما در دل جریان محوری و فراگیر انقلاب معرفتی و نهضت نرم‌افزاری به بازتولید گفت‌مان سخت سال‌های پایانی دهه‌ی شصت پرداخته‌ایم و در پی آنیم تا در استمرار انقلاب اسلامی دایره‌ی کاملی از امکانات عمل از بحث‌های نظری، تا محصولات رسانه‌ای، تا رویه‌های مدنی تا اقدامات عمرانی تا عملیات سخت را در برابر داشته باشیم.

 

 منبع: خوشه‏های خشم (البته با کمی تغییرات) 

 




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

تمرینات تاکتیکی ثامن الائمه       تمرینات تاکتیکی ثامن الائمه  تمرینات تاکتیکی ثامن الائمه       تمرینات تاکتیکی ثامن الائمه 

 
تمرینات تاکتیکی ثامن الائمه       تمرینات تاکتیکی ثامن الائمه

 
تمرینات تاکتیکی ثامن الائمه       تمرینات تاکتیکی ثامن الائمه

 
تمرینات تاکتیکی ثامن الائمه       تمرینات تاکتیکی ثامن الائمه




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]


اگر قرار باشد به مهمترین عوامل شکست آمریکا در برابر ایران طی سی سال گذشته اشاره کرد بلاشک یکی از آنها عدم دسترسی آمریکایی ها به مردم ایران از نمای نزدیک است. اگر آمریکایی ها در جنگ تبلیغاتی علیه ایران در فضای بین المللی در بیشتر مواقع خود را پیروز می دانند و در موارد عدیده توانسته اند با بهره گیری از غولهای رسانه ای صهیونیسم افکار عمومی جهانی را علیه ایران آلوده کنند، اما در افکار عمومی داخلی جمهوری اسلامی ایران پیروز همیشگی و علی الاطلاق این جنگ رسانه ای بوده است تا جایی که صیانت نظام مدیریتی ایران از اذهان و افکار ملی تبدیل به کانون قدرتمندی برای مقابله با دسیسه های دشمن شد. بررسی ها نشان می دهد که تلاش بی وقفه دشمن و صرف هزینه های گزاف تبلیغاتی رسانه ای تنها خراشهایی را به پوسته حفاظتی کانون فرهنگ ایران وارد ساخته و این کانون همچنان مستحکم و پایدار به انجام رسالت و حرکت تاریخی خود مشغول است. این سرسختی و ایستادگی هیچگاه دشمن را از ادامه فعالیت باز نداشته است و چه بسا شکستهای پی درپی برنامه های دشمن در این خصوص آنها را به سمت برنامه ریزی و طرح های جدید سوق داده است. در واقع شکل گیری ناتوی فرهنگی محصول و نتیجه چنین جدال طولانی و بلادرنگ بوده است. اگر در مواردی بسته بودن درهای نظام کم و بیش محرومیت هایی را در پی داشته اما هیچگاه ارزش این محرومیت ها با مصونیت های ایجاد شده از ناحیه بسته بودن این درها به روی بیگانگان طماع و شیطان پیشه برابر نبوده است. جمهوری اسلامی ایران در مواردی خود را محروم ساخت تا مصون بماند در حالی که دشمنان مشتاق بودند امروز اعطا کنند تا فردا تخریب نمایند. اعتراف به یک نکته می تواند نگاه را واقع بین تر کند. در دو مقوله میان ایران و آمریکا نابرابری مطلق وجود دارد: الف- تجهیزات و ابزار رسانه ای ب- آزادی در انتخاب و بهره گیری از هر عمل نامشروع برای همراه ساختن افکار و رفتار مردم.
در مقابل جمهوری اسلامی ایران از ایده و پیامی برخوردار است که وجدان رو به بیداری انسان معاصر آن را طلب می کند اما چندان با علایم و نشانه های آن آشنا نیست و ضعف تجهیزات و ابزار رسانه ای ایران امکان ارتباط میان نیاز ، نیازمند و برآورده کننده نیاز را برآورده نمی کند. هر دو مجموعه سیاسی آمریکا و ایران با توجه به این موارد برنامه های خود را به اجرا گذاشته اند. تاریخ سی ساله روابط ایران و آمریکا نشان داده است که سیاست های اتخاذ شده از سوی جمهوری اسلامی ایران اجازه نداده است که آمریکایی ها از نابرابری موجود و برتری سخت افزاری خود در برابر ایران اسلامی استفاده شایانی ببرند. به عبارتی سیاست هوشمندانه نظام در ارتباط با صیانت جدی و مدقانه از کانون افکار عمومی ایرانیان دستگاه عریض و طویل رسانه ای آمریکا را به شدت فشل کرد تا جایی که می توان ادعا کرد این دستگاه به نسبت هزینه سرسام آوری که صرف جدال با ایران کرده است چیز قابل اعتنایی بدست نیاورده است. لذا پیش بینی می شود آمریکایی ها درصدد آن هستند تا بتوانند با برهم زدن آرایش خود و ایران امکان بهره برداری از محور نابرابری علیه ایران را مهیا سازند. آمریکایی ها در برنامه جدید تلاش می کنند با سرمایه گذاری بیشتر در «ناتوی فرهنگی » که در آن به حداقل هایی دست یافته اند فضایی را برای شکل گیری «ناتوی سیاسی» فراهم آورند و با توسعه و نفوذ «ناتوی سیاسی فرهنگی » آنچه که تاکنون از دست یابی به آن بازمانده اند را بدست آورند. حال برای روشن تر شدن پاسخ این سوال که آیا باید به شورای آمریکاییان و ایرانیان مجوز فعالیت در تهران داده شود یا خیر ، ابتدا باید به چند سوال دیگر پاسخ داد : آیا نظام توانسته است نابرابری پیش گفته را به وضعیت برابر تغییر دهد؟ آیا می توان تضمین داد که حضور آنها در ایران در جهت تلفیق و تقویت «ناتوی سیاسی فرهنگی» نیست؟ آیا می توان با فعالیت آنها در ایران آن «مصونیت» کاهش دهنده خطرات بزرگ که اثبات هم شده را همچنان با همان اطمینان حفظ کرد؟ آیا حضور آنها در ایران تهدیدی برای این کانون مصونیت بخش نیست؟ آیا این حضور نمی تواند عبور از دیوار مستحکمی باشد که سی سال مانع ارتباط مستقیم آمریکایی ها با شهروندان ایرانی بود؟ و ...
برخی با این ادعا که صدور مجوز برای شورای آمریکاییان و ایرانیان از سوی آمریکا برای فعالیت در ایران به معنای عقب نشینی آمریکا در برابر ایران است آن را یک امتیاز برای ایران معرفی می کنند و در تحلیل آن هم می گویند نومحافظه کاران برای خلع سلاح دموکراتها در بحث گفت وگو با ایران به دنبال آن هستند تا با دادن امتیاز به ایران این حربه را از دست دموکراتها خارج کنند حال آنکه چنین تصوری اساسا صحیح نیست زیرا حضور رسمی یک نهاد غیر دولتی آمریکا در ایران می تواند جای پای محکمی برای اجرای سیاست های کاخ سفید علیه ایران باشد چه ساکنین کاخ سفید دموکراتها باشند چه جمهوری خواهان.
پذیرش این موضوع که دشمنی میان کشورهای واجد مشروعیت، ابدی نیست نبایستی این نظر را تقویت کند که در هر شرایط و موقعیتی می بایست به دشمنی پایان داد. عقلانیت و حکومت داری حکم می کند که برای پایان بخشیدن به دشمنی ها و اختلافات باید سنجیده و با برنامه عمل کرد و لحظه ای از منافع و مصالح ملی غافل نماند. اگر نظام برای این اقدام بسیار خطرناکی که دشمن مدام تلاش می کند با پرهیز از ورود و پرگویی نسبت به آن از اهمیت و حساسیت آن بکاهد، طرح و برنامه ای همطراز و با قدرت اداره و مهار بالا دارد و موشکافانه اصل موضوع و پیامدها و نقاط آسیب رسان و آسیب پذیر را شناسایی نموده و برای هر کدام راهکاری برگزیده و آماده دارد، می تواند با احتیاط بسیار و کاملا تدریجی کار را آغاز کند، مشروط بر اینکه با اولین برداشت از اینکه این مجموعه مسیری خلاف منافع ایران را پیش گرفته مجوز آن را لغو کرده و به کار آنها پایان دهد. این نظر در خصوص فرض آمادگی کامل نظام برای موضوع است، اما آنچه که به صلاح نزدیکتر می آید، حفظ این بحث در حد گفت وگو در میدان شاید بشود و شاید نشود با محوریت بررسی می شود، است. در شرایطی که آمریکایی ها بدترین دوران تاریخ معاصر خود را سپری می کنند و روزبه روز موقعیت و جایگاه جهانی خود را بیشتر از دست می دهند، نباید برای آنها امید و دلخوشی ایجاد کرد. بلکه باید به این اندیشید که «تلفیق ناتوی سیاسی و فرهنگی» می تواند چه صدمات و خسارات سنگینی به نظام وارد سازد.




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >