سفارش تبلیغ
صبا ویژن


:: پایگاه‌های منتخب ::

:: لینکستان::



نظام جمهوری اسلامی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) تشکیل گردید با توجه به آرمان‌ها و مردمی بودن آن و تهدیدات بالفعل و بالقوه دشمن که مترصد براندازی بود مشارکت سازمان یافته مردم ضرورت پیدا کرد. لذا امام خمینی در 5 آذر سال 1358 با تاسی از تفکر اسلامی و آموزه‌های قرآنی فرمان تشکیل ارتش بیست میلیونی را صادر فرمود و از جوانان و سایر اقشار دعوت نمود تا به عضویت بسیج درآیند.

پس از فرمان حیاتی امام، سپاه پاسداران به صحنه آمد و با آموزش و سازماندهی مردم در مساجد هسته‌های اولیه بسیج را در سراسر کشور تشکیل داد.

با شروع غائله کردستان و دیگر نقاط آسیب‌پذیر خیل عظیم بسیجیان با هدایت سپاه به دفاع از امنیت ملی پرداخت.

با تهاجم نظامی رژیم بعثی عراق به دستور استکبار جهانی، بسیج در یک مقاومت جانانه طولانی، سال‌های دفاع مقدس را با درخشش و سرافرازی پشت سر گذاشت.

میدان‌داری در تمامی صحنه‌های مختلف امنیت پایدار و دفاع از کوی و برزن، مقابله با اغتشاشات و بحران‌های داخلی و مقابله با اشرار و ضدانقلاب از جمله موفقیت‌های بسیج می‌باشد.

امام خمینی بارها بسیج را افتخار کشور و مایه سرفرازی و سربلندی معرفی فرمودند. « بسیج باید سازماندهی شود باید یکدیگر را بشناسند باید آمادگی بوجود بیاورند و آن را حفظ کنند امروز تکلیف بزرگ شما همین کارهاست. خیال نکنید که بسیج یک امر احساسی است. بسیج یک امر منطقی،فکری، ریشه دار و عمیق است و کسانی که در کار این حقیقت بزرگ شرکت دارند همه آحاد ملت هستند. کسی که بسیجی است باید به بسیجی بودن خود افتخار کند بسیجی بودن مایه سرافرازی و سربلندی پیش‌گاه پروردگار است

مقام معظم رهبری نیز در خصوص بسیج فرمودند: « امروز هم بسیجی برای کشور دل می‌سوزاند، برای آبادانی کشور تلاش می‌کند. برای استقلال ملی، هرچه بتواند کار می‌کند و از جان خودش هم می‌گذرد. امروز هم اگر احساس کنند دشمن می‌خواهد از روزنه‌ای، چه اقتصادی و سیاسی و چه فرهنگی به داخل کشور نفوذ کند در مقابل او می‌ایستد و با مشت به صورتش می‌کوبد

سالروز هفته بسیج بر تمامی بسیجیان مبارک باد.




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

در عملیات طریق‏القدس که به آزاد سازی بستان منجر شد، علیرغم تلفات و خسارات سنگینی که به رژیم بعث عراق وارد آمد، تعداد زیادی از رزمندگان اسلام در جریان این عملیات بزرگ به فیض عظمای شهادت نائل آمدند. عملیات به پایان رسید و تعدادی از فرماندهان تیپ‏ها و گردانها به قرارگاه آمدند و گفتند که ما می‏خواهیم از این پس تیربارچی، آرپی جی زن، تک تیرانداز و ... باشیم و دیگر طاقت نداریم که فرمانده تیپ یا گردان باشیم. وقتی علت را از آنها جویا شدیم اعلام کردند که نمی‏توانند مسئولیت خون رزمندگان را که در میادین نبرد به شهادت می رسند برعهده بگیرند!
خیلی تلاش کردیم که این دوستان را قانع کنیم که به مقرهای خود برگردند و یگانهای خود را هدایت کنند اما آنها راضی نمی‏شدند تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتیم فرصتی را از دفتر حضرت امام خمینی (ره) بگیریم و بچه‏ها را پیش امام (ره) ببریم. توفیق حاصل شد و خیلی زود به زیارت امام رفتیم. ماجرا را برای ایشان گفتیم و منتظر رهنمودهای معظم له شدیم.
حضرت امام (ره) شروع به صحبت با فرماندهان کردند و گفتند :« فرمانده کل قوا خداست، اسماء شهدای شما از قبل در لوح محفوظ الهی ثبت شده است. شما بروید با اطمینان و تدبیر طرح ریزی عملیاتی کنید و پس از آن نگران نباشید چند نفر را کشتید و یا چند نفر از شما کشته شد.»
بچه ها با شنیدن حرفهای مولا و مقتدایشان با اطمینان قلبی و گام‏های استوار به یگانهای خود بازگشتند و به هدایت و فرماندهی رده های تحت امر خود پرداختند.

به نقل از سرلشکرپاسدار سید رحیم صفوی




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

87/8/22 11:54 ص

 

ما هنوز شهادتی بی درد می‌طلبیم، غافل از اینکه شهادت را جز به اهل درد نمی‌دهند.

آنانکه یک عمر مرده‌اند یک لحظه هم شهید نخواهند شد.

اصلا مگر مرده‌گان هم شهید می‌شوند که ما شهید بشویم!؟

شهادت تنها برای زنده‌هاست

شهادت را نه در جنگ بلکه در مبارزه می‌دهند

آنچه ما در اوج دانستنمان می‌دانیم، شهید در حضیض لذتش می‌بیند.

 

پی نوشت دارد ولی گفتنی نیست!

 




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

           مسیر بهشت از اینجا می‌گذرد

                                 من امام رضایی‌ام

 




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

بعد از عملیات طریق‌القدس، عملیات دزفول خیلی عملیات گسترده‌ای بود که سپاه استعداد خودش را از 4 تیپ به 14 تیپ رسانده بود و ما در فاصله یک ماه، 10 تیپ اضافه کرده بودیم. در حالی‌که مسئله‌ای به‌عنوان چزابه هم برای ما وجود داشت. مسئله چزابه حداقل یک ماه عملیات ما را عقب انداخت. ما در چزابه، به اندازه عملیات طریق‌القدس شهید دادیم، حدود هزار و خورده‌ای در چزابه شهید دادیم. در حالی‌که نگاه که می‌کردی هیچ چیز نبود که به چشم بیاید.
عراق یک سری جیش الشعبی آورده بود. صبح یک تیپ را می‌زد به خط، بعدازظهر یک تیپ را می‌زد به خط. در این رمل‌های نبعه اگر رفته باشید، اگر هم نه، حالا می‌برم ببینید. از پایین می‌خواستی بروی بالا، 20 متر جا، 20 دقیقه طول می‌کشید. هر قدم که می‌گذاشتی اگر 20 سانت بود 15 سانت برمی‌گشتی پایین. رمل بود. رملی که یک ذره روی هم قرار نمی‌گرفت و فشار شدیدی که روی بچه‌ها بود. جنازه سر راه بچه‌ها بود؛ جنازه بچه‌ها. حالِ این‌که این جنازه را به اندازه 1500 متر بردارند و بیاورند عقب و بگذارند در ماشین، نداشتند. می‌خواستی بروی نبعه، عراقی‌ها زیر تیر مستقیم کلاشینکف روی جاده یعنی خودمان که داشتیم می‌رفتیم، با این‌که ما کم می‌رفتیم، زیاد نمی‌رفتیم و بچه‌هایی که در خط بودند بیشتر درگیر بودند، موقعی که می‌رفتیم من خودم این‌طور رانندگی می‌کردم؛ کله‌ام را می‌گرفتم روی زمین.
یک چنین فشارهایی را بچه‌ها تحمل می‌کردند. نفر می‌ساختند. 30 گردان، ما در چزابه مصرف کردیم. در حالی‌که در ارتش بیشتر از 4 گردان نداشتیم و تقریبا نصف نیرویی که ما برای عملیات دزفول آماده کرده بودیم، در قضیه چزابه مصرف شد. در حالی‌که در سطح مملکت هم هیچ به حساب نمی‌امد. جنازه بود که می‌رفت سراسر کشور. برای مملکت هم سئوال بود که بدون عملیات این جنازه‌ها چه مفهومی دارد و جواب این‌ها به‌عهده سپاه بود. یک تیپ ارتش را ما از لشکر77 گرفتیم که وارد عملیات کنیم. 2 تیپ سپاه، یک تیپ ارتش، ما شب وارد عملیات شدیم، 12 ظهر فرداش فرمانده تیپ آمد گفت از تیپ من چیزی نمانده اگر بکشید عقب دیگر تیپی نیست. ما گردان را 4 روز در خط نگه داشتیم در حالی‌که گردان نه سازماندهی تیپی داشت، ولی دیگه از قاموس تیپی درآمده بود. یک چنین فشاری در چزابه در حالی‌که عراق می‌دانست ما در دزفول داریم آماده عملیات می‌شویم در حالی‌که در عملیات دزفول 14 تیپ درست کردیم به اضافه واحدهای کمتر از تیپ.
در عملیات دزفول به بعد، دیگر ما اون کادرهایی که تربیت کرده بودیم و آن نفراتی که به‌عنوان مسئول تیپ و گردان به آن کسانی که می‌توانستند نیرو آماده عملیات کنند ما آن نیروهایمان تحلیل رفت. در هر عملیاتی شهید می‌دادیم. بدون این‌که زمینه ساختن نفر وارد برای اینکار داشته باشیم، چون دیگر بچه‌هایی که از قدیم آماده بودند، همان‌ها بودند. بقیه، کسانی بودند که خوب، جدید بودند و زمینه هم آن‌طور نبود که عراق ناآشنا باشد به جنگ و ما امکان این‌که بچه‌ها را بفرستیم شناسایی و کار رویشان انجام دهیم. خودشان روی خودشان کار می‌کردند. حداکثر 2شب، 3 شب، 4شب، 5 شب می‌شدبروی شناسایی. بعد اگر دیگر می‌رفتی شناسایی دیگه لو می‌رفت. چون عراق آن‌قدر خاکریز زده بود، مین کاشته بود، خندق کنده بود و امثال این قضایا را ایجاد کرده بود. دیگر زمینه ساخته شدن نفر به اون قوت قبلی نبود. بعد هم فاصله‌ای نبود به آن عملیات.
می‌گویم ماه، هشت ماه طول کشید که چنین نیروهایی را، البته خودشان روی خودشان کار کرده بودند. عملیات فتح‌المبین به خوبی انجام شد. عملیات طریق‌القدس و قضیه آزاد شدن اهواز از برد توپخانه و قضیه خرمشهر می‌شود گفت که مهمترین ضربه‌ای بود که نیروهای کادر در همه عملیات‌ها تحمل کردند و بعد از عملیات بیت‌المقدس که خوب دیدیم چه اثرات سیاسی و غیر سیاسی چه در داخل مملکت و چه در خارج از مملکت داشت که مسئله نفت و اختیارش را به دست جمهوری اسلامی داد. مسئله تقسیط رژیم مطرح شد. مسئله قراردادهای ارگانی مطرح شد و مسئله بهتر کارکردن مجلس و غیره و ذلک، مطرح بود. این‌ها همه‌اش به یمن خون شهدا بود. یعنی تا قبل از عملیات فتح‌المبین عراق می‌گفت، عملیات آبادان یک اشتباه نظامی بود که ما کردیم و عملیات بستان هم یک ده کوره بود. جایی نبود که ایرانی‌ها بگیرند. ولی سیر این 5 عملیاتی که در فاصله کمتر از 8 ماه، 9ماه با استعدادی که اول 5هزار نفر بوده و بعد آمده رسیده به 60000 نفر.
60000 نفر در قاموس یک ارتش کلاسیک، اگر شما بخواهید حساب کنید، هر لشکر هم اگر عمل کننده‌اش 5 هزار نفر حساب کنند، که نیست، لشکری که عمل کننده‌اش 5 هزار نفر باشد، می‌شود 1 لشکر. 12 لشکر در سیر 3 عملیاتی که خودش در حدود 5 و 6 لشکر بوده، مسئله ساده‌ای نبوده است.

دانلود صدای شهید باقری




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >